بحثی داشتم با یکی از دوستان در مورد  مرحوم کسروی. بی شک هر گاه نام کسروی به میان می آید متاسفانه نام یکی از تاثیرگذارترین آثار وی در مباحث ملی ایران در چند دهه اخیر مطرح می شود: آذری، یا زبان باستانِ آذربایجان.

به تصور من کسروی در تدوین این اثر بیشتر دغدغه و نگرش ایدئولوژیک داشته تا علمی. چگونه می توان باور کرد که حقیقتا کسروی در تدوین این کتاب دغذغه زبان شناسانه داشته است؟ در آن برهه خاص که روشنفکران بسیاری تمام توان خود را صرف ساختن پشتوانه ایدئولوژیک برای ملت سازی رضا شاه کرده بودند کسروی نیز این کتاب را قلمی کرد تا پیشینه ای بر مبنای زبان فارسی برای آذربایجانیها بتراشد. دوستان مرا معذور دارند ولی من نمی توانم دربست جنبه علمی برای اثری قایل شوم که زیر سایه سنگین ایدئولوژی قلمی می شود. از ذهنیت واقع گرای مولف «اللغه الترکيه في ايران» در تدوین این کتاب اثری نیست.

اگر همّ وی صرفا مطالعات علمی بوده و می خواسته زبان باستان آذربایجان را کشف کند چرا مثلا زبان کتیبه های اورارتویی (با ریشه قفقازی) در نقاط مختلف را که اتفاقا باستانی تر از منابع ادعایی اش اند را مبنا قرار نداده است و یا چرا زبان آثار مکتوبی چون کتاب دده قورقود را مستند تحقیق خود نکرده است. به هر روی در مورد تاریخ ورود ترکان به ایران و آذربایجان و اقوام کهن این مناطق جای بحث بسیار است.

از این روی کسانی که به مطالعه و تحلیل این کتاب کسروی می پردازند بد نیست نیم نگاهی نیز به ایدئولوژی حاکم آن دوران داشته باشند که از قضا هنوز نیز طرفداران پرو پا قرصی در میان روشنفکران ایران دارد. بیهوده نیست که این کتاب همچون شمشیر داموکلس بر سر هویت خواهان آذربایجانی است که تا لب به سخن گشایند بر سرشان فرود آید. یعنی این کتاب هنوز پس از چندین دهه نیاتی را که بر مبنای آن تالیف شده بود همچنان بر آورده می کند.

فرض کنیم یافته های کسروی صحیح بوده و آن چه که وی کشف کرده نه تالشی و تاتی که حقیقتا زبانی بوده است که در برشی از تاریخ زبان مادری بخشی از ساکنان آذربایجان بوده است. دانستن این مسئله کدام درد امروزی ما را درمان می کند؟ ترکان چه 100 سال پیش در ایران و آذربایجان ساکن شده باشند، چه 1000 سال، چه 5000 سال فرقی در صورت مسئله نمی کند: امروز در آذربایجان و ایران جمعیتی بزرگ داریم که خود را ترک می دانند و زبان مادری شان ترکی است.

پس دوستان هر بار که مسئله حقوق فرهنگی ترکان مطرح می شود به جای پاک کردن صورت مسئله و علم کردن کتاب کسروی و پس و پیش کردن تاریخ مهاجرت ترکان به آذربایجان و مسائلی از این دست، این واقعیت را اگر برایشان تلخ هم باشد بپذیرند و راه حل های خود را در چارچوب این واقعیت، بر مبنای امروز و برای فردا ارائه دهند نه بر مبنای دیروز و پریروز و هزار سال پیش.

گاه از خودم می پرسم اگر کسروی امروز زنده می بود و شرایط کنونی دنیا، منطقه و ایران را می دید آیا همچنان بر نظریات آن مقطع خود پافشاری می کرد؟ تصور نمی کنم. احتمالا همین کسرویست های امروزی خود کسروی را نیز تخطئه می کردند که از مشی کسروی منحرف شده است!!